کلا ادم خونسردی هستم ! عصبانی که بشم اون ادم برام مرده اما باز هم خونسرد ام!
تا چند سال قبل این خونسردی پشتش بی تفاوتی بود، هیچ چیزی مهم نبود و یه خب که چی حالا میگفتم و رد میشدم و از سرم بیرون میکردم مأجرا رو .
این منه خونسرد اما خیلی أروم و عادی نگاه میکنه و نه عصبانی میشه نه لحن صداش تغییر میکنه، اما به اون چیزی که میخواد میرسه هرچی که باشه با هر کسی که طرف باشه مهم یا روزمره، اون چیزی که توی سرم میگذره انجام میشه به زور یا با لبخند و شادی، انتخاب با طرف مقابله!
میشه گفت شبیه اون زن های مستبد توی فیلم ها یا کتاب ها ، همون ها که همیشه ازشون متنفر بودم و اصلا نمی فهمیدم شون!
حالا خیلی خوب درک شون میکنم . هنوز هم ازشون بدم میاد.