کجای راه انقدر فأکد اپ میشه ادم ؟! همون یکی دو تا اتفاق اول یا کاره استمراره بدبختی هاست ؟
چطور همه چیز برات بی اهمیت میشه ؟ چطور خانوادهتو از دست میدی؟ چطور برای همیشه عشق رو فراموش میکنی!
چطور رابطه هات پر از درک متقابل میشه، جای عشق رو احترام میگیره، برای همیشه مادر شدن رو فراموش میکنی، همسر بودن میشه یه قرار داد کاری،داشتن جسم همدیگه ، مهمونی های کاری، کنار هم وایسیم و لبخند بزنیم و همه فکر کنن چقدر زندگی مون فوق العاده ست و چقدر خاص و خوشبخت ایم و بعد دوباره بریم توی خلوت خودمون؛ تو با دوستای خودت اون با دوستای خودش، و جواب صادقانه ی "کجا رفته؟" یه "نپرسیدم" ساده باشه،
و تنهاییت به خلوت هم احترام گذاشتن باشه.
بیست و پنج سالگی برای این زندگی فأکد اپ خیلی زود بود، برای اینکه هیچ چیزی دیگه برات مهم نباشه.برای اینکه این انتخابت باشه.