ماریا میگه فلأنی اگر جور دیگه یی باهات برخورد میکرد دلت رو میزد به قرار دوم هم نمیرسید!
میگم اره میدونم اما اینجوری که نمیشه بلاتکلیف! اگر اینجوری پیش بریم من گیر میکنم .
فلأنی یه جور عجیب و بی نقصی منو بلده!
انگاری که ما از یک مغز استفاده میکنیم! از روی یه اس ام اس دو کلمه یی میفهمه حال و روزم رو؛ به موقع تکست میده به موقع دور میشه به موقع میاد سراغم ؛
فقط و فقط یک جمله ست که میگه و من رو از دنیای رویایی و پرفکتی که ساخته پرت میکنه وسط زندگی گند و تلخی که دارم؛
همون یک جمله تا اینجا نگه ام داشته!
وقت ش نیست هنوز ؛ اصلا وقت ش نیست که بشینم رویا ببافم .
حتی بلده کجا به وقت ش بزنه و همه رویا هام رو نقش بر اب کنه!