اهنگی که برام فرستاده روی دور تکرار یک ساعته که داره میخونه...
گفته این اهنگه من برای توهِ
گفتم خیلی قشنگه ، دوست ش دارم...
شاید اگر 4-5 سال پیش بود خیلی بیشتر از "خیلی قشنگه" برای گفتن داشتم ؛ عاشق شدن اجباری نیست اما ... به زور نمیشه...
دوستش دارم زیاد و میگه به همین راضیه
اما من ترجیح میدم تنها باشم تا با کسی باشم که عاشقش نیستم...حتی حالا که هیچ اثری از عشق توی وجودم نیست و توی اینده م هم اثری ازش نمی بینم
این روزا ترجیح میدم تنها باشم اما نمیذارن ...
ادم ها بلد نیستن درست انتخاب کنن... عاشق ادم درست بشن...اگر بلد بودن دنبال منه دیوونه ی مشکل داره داغون نبودن! منی که هیچ تیکه یی از زندگیم سر جاش نیست...
مشکل فقط این نیست که میخوام بره و نباشه و تنها باشم....میخوام عاشقم نباشه، میخوام براش مهم نباشه.
پ.ن: هر چقدر من سعی میکنم انگار دارم درجا میزنم...توی همه چیز...یکی ش هم اینکه بعد از بهم زدن حالا داریم باهم میریم مسافرت!!!! انگار که رفتیم سر خونه ی اول دوباره!
*You remind something from greece