گفته بودم همه چیز تقصیر فلانی بود ، که از وقتی فلان کار رو کرد دیگه عاشق نشدم
حقیقت اینه که شاید شاید ۵۰٪ این حس و حال من تقصیر اون بوده...
بقیه اش؟
وقتی که اَش مرد یه تیکه از وجودم مرد...یکجا ، توی یک لحظه...از اون وقت تا حالا توی این ۴ سال ته خیلی حس ها رسیدم به یه خالیه دردناک. قبل رفتنش این جوری نبودم، با تموم سرد بودن هام قلبم سرد نبود، خالی نبود...حالا اما...
یه جوری انگاری که بهم خیانت شده ، انگاری که بهم از پشت خنجر زدن
یه تیکه از وجودم باهاش مرد. و من دارم با جای خالی ه خیلی چیزها توی وجودم زندگی میکنم.