ایسان (اِیشان) و ازل رو یادتونه
ایشان و تصمیم هاشو شخصیت ش رو
بعضی ادم ها توی زندگی شون از خودشون رد میشن
انقدر اتفاق پشت اتفاق و درد پشت درد میاد که ناخواسته عوض میشی
اولش سخته، گریه میکنی بعد از هر تصمیم سختی که میگیری؛ روزها و هفته ها غمگین و شکسته این گوشه و اون گوشه میوفتی
بعد تر همه چیز عادی تر میشه ، فکر میکنی این دیگه تهش بوده و بدتر از این نمیشه، اونجاست که بدترش رو بهت نشون میدن
اما هر کسی یه ظرفیتی داره ، بعضی ها میشکنن و کم میارن
اما دسته ی کوچیکی یاد میگیرن چطور با شرایط تطبیق بدن خودشون رو
اگر جزو دسته یی باشی که تطبیق میدی و جزو معدود ادم های خیلی بدشانس باشی که زندگی سختی دارن ، یه روز چشمات رو باز میکنی و میبینی شدی ایسان
همونقدر قوی و با ابهت و سنگدل...
ادم ها به اغوش نیاز دارن، به دست هایی که توی سختی دست هاشون رو محکم نگه داره
وقتی یاد بگیری بدون أینا زندگی کنی برای همه چیز دیره