بهش گفتم نمی تونم اینجوری و شاید بهتره برگردیم به دو تا دوست بودن
گفت تو منو مجبور کردی به این رابطه !!!!!
گفت تو منو بوسیدی!!!
گفتم نه! مگه تو منو ولنتاین نبردی بیرون ؟!
گفت من برای اینکه تنها نمونی به عنوان دوست بردمت بیرون!
...
گفت من عاشقت شدم و پشیمون هم نیستم بهش هم اعتراف میکنم اما این هم میگذره بدون تو هم ادامه میدم مثل قبل!
من بهم زدم، من عاشقش نبودم ، من هیچ اینده یی نمیدیدم برای ما بودن ، میدونم دلش شکسته و غمگینه ،
اما حرف هاش بدجوری دلم رو شکست، انقدر که چند روزه لبخند ندارم .
دلم نمی خواد ببینمش . دلم نمی خواد مجبور باشم توی روش لبخند بزنم، لبخند ندارم.
خودش ۳ سال از زندگیمو ، شب و روزمو به گند کشید و هر ثانیه عذابم داد حالا بعد از ۲ سال که مثلا اروم گرفتم باید توی خواب هام عذابم بده
نمی فهمم چرا این مغز من یه زنگ تفریح هم نمی ده
خوابشو دیدم و مثل همیشه همون رفتار همیشگی همون ادمه همیشگی...
کل روزم رو غمگین کرد.
Our first date,
First Valentine ,
First kiss.
-I waited for a long time for him to make up his mind but when he did, He did it well.
I hope I never forget that.
احتیاج دارم یه هفته تمام گریه کنم، احتیاج دارم بارون بباره
اما هوا گرمه گرمه و یه قطره اشک هم از چشمم نمیاد.
میشه همین جا ترمز کنی و دیگه هیچی نگی؟! میشه هر روز نگی بیا ببینیم همو؟!
میشه وقتی میگم با دوست دخترت رفتی هاوایی نگی من دوست دختر ندارم!!
میشه تا صبح پای تلفن منو بیدار نگه نداری؟!
چون از هفته دیگه که همه چیز رو میشه نمی خوام دوباره یه دوست دیگه رو از دست بدم
نمی خوام شروع کنی توضیح دادن و داستان سر هم کردن و حرف از عاشق شدن زدن...
من دوستت ندارم نه بیشتر از یه دوست اما داری گند میزنی به دوستی مون، دوستی که برام خیلی عزیزه.
دیروز قبل از کار رفتیم با هم صبحانه خوردیم،
نمی دونم چی شد ازم پرسید کِی بچه می خوای ؟! و من صادقانه بهش گفتم هیچ وقت.
میگه امروز یه چیز جدید در موردت یاد گرفتم
بعد اون یک رازش رو به من گفت،
منم یکی از رازهامو بهش گفتم.
هرچی باشه اون صمیمی ترین دوستمه.