-
I will go down with this ship
پنجشنبه 5 شهریور 1394 07:48
خب این رو خوب میدونم که هیچ کدومشون واقعا عاشقم نبودن ! حتی پسره ! پذیرفتنش سخت بوده اما حقیقت داره! حالا یا خودم خراب کردم یا أجازه ندادم یا طرف مشکل داشته. وضعیت احساسی عجیبی دارم این روزها در حدی که خودم هم نمی دونم چه خبره! I know you think that I shouldn't still love you, Or tell you that. But if I didn't say it,...
-
انقدر با أبهت شدم ؟
دوشنبه 2 شهریور 1394 18:03
با دوستام میریم اینور أونور و با دوستاشون اشنا میشم با غریبه ها اشنا میشیم ؛ به صورت بارز و کاملا مشخصی اقایون فاصله و حد و مرزشون رو حفظ میکنن ! یه جوری که انگار این دختره از ما نیست ؛ یه مقدار یش بخاطر مدل لباس پوشیدنم هست بقیه ش بخاطر مدل حرف زدن و نشستن و رقصیدن و ... بعدش هم که اشنا میشیم دیگه واقعا جلو نمیان !...
-
یادم باشه این بار اگه دیدم دارن باز بد میگن ، بگم دارن با دستاشون برای دلم گور میکنن .
دوشنبه 2 شهریور 1394 17:20
نمیدونم چرا همه ی دوست هام اینجا از پسره بدشون میاد ! همه هی میگن من که خوشحالم ازش جدا شدی ! پشت بندش البته از کمالات و لیاقت بی حد و حساب من میگن و همه به اتفاق منتظر شاهزاده ی سفیده خوش تیپ و تحصیل کرده و میلیونر من هستن که با جت و کشتی بریم این ور و أونور . اولا که ممنون که همه من رو انقدر سطح بالا میبینن ، اما...
-
How should I let go ?
شنبه 31 مرداد 1394 15:24
I still love you. I will always love you! We might be better off without each other; we might be gone forever But I know We'll love each other for years and years It's a shame how we should carry it around buried deep down in our chests Pretending we have moved on and forgotten about it. It's hard , but that's who I...
-
و یک عدد منه بی شعور!
چهارشنبه 28 مرداد 1394 05:58
رفتم افتاب گرفتم توی حیاط ، بعد اومدم توی اتاق لباس عوض کردم یه پیراهنه گشاد پوشیدم بدونه لباس زیر سایه بون پنجره رو هم باز کردم که نور بیاد تو . بعد نشستنم دارم با پریچهر حرف میزنم همینجوری رو به روی پنجره پاهامو هم اوردم بالا دراز کردم روی میز یه نیم ساعت گذشته یهو به خودم اومدم که خاک بر سرم لنگ هارو هوا کردم جلو...
-
Here we go my first celebrity crush
چهارشنبه 28 مرداد 1394 02:18
تولد همکار خیلی جالب نبود بجز همکار ها بقیه همه مسن بود ( بالای ٥٠) و بیشتر موزیک هاشون تانگو و أروم بود ، ما هم بیشتر دختر هستیم و اقایون مجرد نیستن . یکی از کسایی که باهاش صمیمی ام سر کار یه خانم چینی مسن ه که بسیار باوقار ه و یه جوره خاصیه که من خوشم میاد بعد یجا یهو شروع کردیم رقصیدن ! با یکی از همون اهنگ های خیلی...
-
ای باباااااااااا
دوشنبه 26 مرداد 1394 07:36
- آغا این اخر هفته سر کار مارو سروییییییییییییس کردن کلا هم ١١ ساعت خوابیدم توی ٨٤ ساعت گذشته با امتحان پایان ترم و هر روز کار کردن و تولد رفتن و شراب و همه چی با هم - خیلی وقت ها فکر میکنم که ممکنه من دو قطبی باشم و دکتر ام بخاطر اتفاقات زندگیم تشخیص ندادن ش ! اخه کدوم إنسان نرمالی ٧٣ ساعت مثل أسب فیزیکی و ذهنی کار...