Shades of Grey

Shades of Grey

This is a modern fairy tale
Shades of Grey

Shades of Grey

This is a modern fairy tale

گاهی فکر میکنم اگر مردیت نبود حتما خیلی جاها توی زندگیم کم میاوردم لابد!

بلند شو؛ خودت رو جمع و جور کن؛ قوی باش؛ یک پا جلوی پای دیگه ، روزت رو شب کن؛

و فردا دوباره از اول تکرار کن.

کووالا

سر کار ام ؛ پرنده پر نمیرنه، رفتم یه لیوان گنده قهوه درست کردم خوردم که خواب از سرم بپره مثلا(من اصلا قهوه نمی خورم)؛

الان دارم همچنان چرت میزنم و به شدت به یه تخت احتیاج دارم

علاوه بر بخش عظیمی از دارو ها گویا قهوه هم روی من اثر نمیکنه !

به هر اندازه که نیستی...

ادم ها اخلاق های خوب و بد دارن 

من ترازوی خوب و بد ام با بقیه فرق داره، خیلی!

در نظر من شاید بی رحمی و سنگ دلی باشه اما جزو اخلاق های خوب حساب میشه که من منتظر هیچکسی نمی مونم توی زندگیم؛

شاید  حتی توی قلبم اون ادم همه چیزم باشه اما توی روزمره هام و تصمیم ها جوری زندگی میکنم که انگار اون ادم اصلا دیگه وجود نداره!

بعد ش هم کم کم اون ادمه واقعا فراموش میشه!


ماما و گرند ما بهم میگن فکر کن پسره ببینتت چقدر بسوزه ... . من حتی به این احتمال فکر نکردم، واقعا اصلللللللللا بهش فکر نکردم.

و بعدش در حال گوش کردن به اهنگ شهریار(عهد) فکر کردم و دیدم من هیچ جای زندگیم ادم صبر کردن نبودم؛ 

از زندگیم که یکبار پاتو بذاری بیرون، یک شب که بدون تو زنده بمونم ،همه چیز رو باختی و برای همیشه منو از دست دادی.

من سخت تر از این چیزا رو تجربه کردم و زنده موندم و به زندگیم ادامه دادم و اگر یکم انلایز کنن منو راحت میشه دید که چقدر بی نیاز از ادم ها زندگی میکنم و محکم سر حرف هام وایمیستم.

دارم راهم رو درست میرم

امروز چند قدم از خودم فاصله گرفتم،

از تمام تنهایی ها ،دغدغه ها و ناراحتی هام،

بعد اون دختری که میدیدم رو دوست داشتم و بهش افتخار میکردم، خیلی زیاد

انقدر که یه لبخند بزرگ روی صورتم بشینه