Shades of Grey

Shades of Grey

This is a modern fairy tale
Shades of Grey

Shades of Grey

This is a modern fairy tale

I hope your scares are all healed now

هرچی دور و اطرافم شلوغ تر میشه بیشتر دلم براش تنگ میشه

هر طرفی که میچرخم صورتش جلوی چشمامه با چشمای غمگین درست مثل پورتره یی که ازش کشیدم

با نگاهش بهم میگه " چرا من برات کافی نیستم !؟" و من برای بار هزارم میمیرم و میگم " هستی ؛ تو رؤیای من بودی و هستی "

 این جوری که دوستش دارم ،  همیشه کاری میکنه إحساسه عذاب وجدان بکنم

احساس کنم بدترین و سنگدل ترین ادم روی زمینم ... اما من یه جوره متفاوتی از کل دنیا دوستش دارم ! من عاشقی رو مثل زن های دیگه بلد نیستم.

ته دیوونگی ه اما این روزها منتظره أینم که یه جایی با ادم جدیدش ببینمش، یا خبر نامزدی و  ازدواجش رو بشنوم ...

اون لحظه میمیرم اما بالاخره تموم میشه... این فکر ها و این که منتظره و برمیگرده و بهتره که برنگرده و حالا اگر برگشت چی میشه و .... همه ی اینا توی یک لحظه برای همیشه تموم میشه

اولین بارم هم که نیست

تک تک شون رو کنار همسراشون دیدم  و یاد وقتی افتادم که جلوم برای داشتنم/ نداشتنم گریه کردن؛ وقتی که بهم گفتن منتظر میمونن برای روزی که کنار هم باشیم/ وقتی میگفتن عاشق ام هستن و هرگز اینجوری عاشق کسی نخواهند شد ! و بعد برای همیشه توی دلم مردن.

به پسره گفته بودم همه ی این حرف هارو قبلا شنیدم ...

حالا نشستم  نفسم رو حبس کردم و منتظر ام که ببینم همه ی حرف های پسره هم دروغ بود تمام أشک ها و بی تو میمیرم ها و منتظر میمونم هاش.

دیوونگیه ، میدونم میمیرم ...اما یکبار برای همیشه خلاص میشم و دلم أروم میشه.

فکر میکنم دردش هرچقدر هم بزرگ از این دلتنگی قابل تحمل تره برای من.


Your face it haunts my once pleasant dreams

These days are not my happiest or saddest  days; I'm fine until  something reminds me of him then I'll be truly deeply sad.

I miss him everyday.

I will go down with this ship

خب این رو خوب میدونم که هیچ کدومشون واقعا عاشقم نبودن ! حتی پسره !

پذیرفتنش سخت بوده اما حقیقت داره! حالا یا خودم خراب کردم یا أجازه ندادم یا طرف مشکل داشته.

وضعیت احساسی عجیبی دارم این روزها در حدی که خودم هم نمی دونم چه خبره!



I know you think that I shouldn't still love you,

Or tell you that.
But if I didn't say it, well I'd still have felt it
Where's the sense in that?

I promise I'm not trying to make your life harder
Or return to where we were

But I will go down with this ship
And I won't put my hands up and surrender
There will be no white flag above my door
I'm in love and always will be

I know I left too much mess and destruction
To come back again
And I caused nothing but trouble
I understand if you can't talk to me again

And if you live by the rules of "it's over"
Then I'm sure that that makes sense

I will go down with this ship
And I won't put my hands up and surrender
There will be no white flag above my door
I'm in love and always will be

And when we meet
Which I'm sure we will
All that was there
Will be there still
I'll let it pass
And hold my tongue
And you will think
That I've moved on....

How should I let go ?

I still love you.

I will always love you!

We might be better off without each other; we might be gone forever

But I know 

We'll love each other for years and years

It's a shame how we should carry it around buried deep down in our chests

Pretending we have moved on and forgotten about it.

It's hard , but that's who I am , right ? A cold hearted bitch...


No one can be like you for me .


چند سال از امشب بگذره تا من فراموشت کنم ، تا با یه دریا تو خودم خاموشه خاموشت کنم ؟ / یا خصوصی گرایی!

جالبه که خیلی چیزها رو میخوام بنویسم یا بگم و بخشی از اون حرف ها یا کل ش شامل پسره میشه

بعد همونجاست که دیگه نمیخوام بگم نمیخوام با کسی درمیون بزارمش

لحظه هام و خاطره هام و فکر هام با پسره یه جایی توی خصوصی ترین بخش وجودم دفن شده

انگاری هر حسی و فکری که شامل پسره بشه به اون تعلق داره ! فقط به اون!

هرچند که به اینده ام و ادم های جدید و زندگی م فقط بدون پسره فکر میکنم و هیچ جایی براش ندارم 

اما به شکل ازاردهنده یی (*) این حس درونم هست که "من " هنوز هم مال پسره ست و باید توی خصوصی ترین بخش وجودم دفن بشه !



* از مشکلات دو زبانه بودن اینه که باید برم توی دیکشنری اینگلیسی به فارسی دنبال اون کلمه یی بگردم که منظورم رو در فارسی برسونه ! قبل رفتن به همه دوستا و خانواده گفتم که بعدا پشت سرم حرف نزنن ! من شاید توی حرف زدن خیلی عالی باشم توی هر دو تا زبان اما نمیتونم راحت از این زبان به اون یکی سوییچ کنم چند روز یا چند ساعت طول میکشه نا مغزم شیفت کنه ! برای همین گاهی ساده ترین کلمات هم یادم میره و باید برم سراغ دیکشنری ! بدترین حالت ام هم اینه که کلا کلمه رو توی هیچ کدوم از زبان ها یادم نمیاد !!! اونجاست که باید برم خودم رو ری-أستارت کنم کلا !!!!

It was one of my greatest losses

پسره رو دوست داشتم، یه مدلی که تا بحال هیچ کس دیگه رو دوست نداشتم؛ و میدونم که اون هم دوستم داشت !

حیف شد که نتونستیم با هم کنار بیایم و شرایط زندگیمون أجازه نداد ارامشی که میشد رو کنار هم داشته باشیم!

از همون اول گفته بودم ، ای کاش یه جای دیگه از زندگیمون بأهم اشنا میشدیم.

میدونم فکر میکنه فراموشش کردم. اما من هنوز دلم براش پر میکشه، یه جوری که هیچ وقت برای هیچ کس دیگه یی دلتنگ نشدم .


از فکر هایی که روی دوره تکرار توی مغزم میچرخه!

بهش گفته بودم ببین این اخرین تیکه ی قلبمه ، که بعد از این دیگه هیچ إحساسی ندارم ، که اگر این از دست بره عشق برای همیشه از دستم رفته...


حالا نیست، و من بی قلب بی عشق ، أروم دارم زندگیم رو میکنم...موفقیت هامو برنامه ریزی میکنم...اما هیچوقت از زندگیم پاک نمیشه ، روزی که یکی بپرسه با این همه موفقیت و پول و شهرت چرا عشق توی زندگیت نیست باید توضیح بدم که "یه وقتی  یکی بود... و برای هر چیزی یک اخرین بار هست "

هنوز و هرگز اسمش رو نمیزارم اشتباه، تا همیشه هم برام عزیزه ،

من که اخرین تیکه از عشقم پیشش موند و  خلاص ... اون با اون همه عشق و احساس چی کار میخواد بکنه!


خوشبختیت ارزومه... 

ادامه مطلب ...