Shades of Grey

Shades of Grey

This is a modern fairy tale
Shades of Grey

Shades of Grey

This is a modern fairy tale

she is all I have

دلم برای مادرم تنگ شده

چند وقت پیش یه چیزی شد که برای اولین فهمیدم چقدر مادرم رو دوست دارم و چقدر بهش احتیاج دارم

حالا پول ندارم برم ایران

با خرج دانشگاه حتی یک دلار اضافه هم ندارم

به یه اتفاق خوب نیاز داریم

به شدت...خیلی زیاد خوب...

منی که هرگز ادامه نخواهد داشت

بعضی ادم ها یه تصمیماته برای زندگی شون و أینده شون میگیرن و تا ته ش پاش وایمیستن

من إز اون ادم هام 

این منه امروز نتیجه ی تصمیماتی ه که ده سال پیش توی ١٦ سالگی گرفتم و  راهی که تا اینجا اومدم نه تنها ساده نبوده بسیار هم سخت و دردناک بودن اما خوشبختانه امروز إز خودم  و آدمی که هستم راضی ام و میدونم که ارزش تمام این سختی ها رو داشته

حالا این روزها ته دلم دارم با یه سری تصمیمات کلنجار میرم، میدونم برای رسیدن به یه سری إز ارزو هام باید إز چیزایی بگذرم که برای خیلی ها بحث مرگ و زندگیه

برای من أما شرایط فرق میکنه

ارزو ها و خواسته ها و خوشحالی من با بقیه فرق میکنه.

مشکل اینجاست که بعد إز تجربه ی این ده سال و حس و حالی که این روزها دارم میدونم یه جاهایی وسط راه وقتی همه چیز سخت میشه و دردناک قلبم درد خواهد کرد و دلتنگ چیزایی خواهم شد که إز زندگیم حذف کردم 


بچه دار نشدن من یه انتخاب ه که هرچند یکی إز سخت ترین تصمیماته اما میدونم ده سال دیگه نه تنها فراموشش کردم بلکه راضی هم خواهم بود. شاید یک روزی من هم نوشتم برای کودکی که هرگز زاده نشد.


:/

خب همش داره اتفاق های بد میوفته

من...من نشستم و دارم نگاه میکنم !

نمی دونم چرا هر انتخابی که میکنم غلط از اب درمیاد

اَه

badbakhty

when you are ho#rn$%y as fuck and all your co-workers are on your case

but you can't do anything because they are your co-workers