Shades of Grey

Shades of Grey

This is a modern fairy tale
Shades of Grey

Shades of Grey

This is a modern fairy tale

گریه کردم ،

زار زدم،

تموم که شد خودمو جمع کردم رفتم دنبال کار و زندگیم.

زندگی تون رو با مزخرفات پر نکنید

اینکه روزمره به چی میشینی فکر میکنی کل مسیر زندگی تو مشخص میکنه

بعد یه سری حرفارو که میشنوم به بدبختی و بی سر و ته بودن زندگی گوینده فکر میکنم

هیچی دیگه به خودم قول دادم مثل اونا نباشم


پ.ن: اینی که گفتم البته أسون نیست ... خودم حس میکنم درصد زیادی از انرژیم توی یک سال و خورده یی گذشته پای این رفته که جلوی خودم رو بگیرم که به فلانی و فلانی فکر نکنم به پدرم فکر نکنم به چیز های بد فکر نکنم !!!! نمیشه که انقدر انرژیم پای این مزخرفات بره ! ادم باید انقدر سرش با چیزای دیگه شلوغ باشه که اصلا نتونه فکر کنه دیگه... 

Every lonely night...

به جاهای سخت که میرسه

کمبود های زندگی ت که مثل  سیلی می خوردن تو صورتت

یادت باشه راهی که انتخاب کردی ارزشش رو داره

و هر انتخاب دیگه یی که میکردی اخرش احساس خوشبختی نمیکردی

چون این چیزیه که همیشه خواستی

ابن راهی که داری میری اخرش میرسه به اون زنی که ارزو داشتی باشی

سخت میگذره، دلتنگی، تنهایی، اما همه اینا میگذره

میگذره

برای شاید اولین بار

زندگیم خالیه... از همه جهت !

 یعنی نه دردسر دارم دیگه نه ادم دور و برم دارم نه دراما دارم مسایل خانوادگی رو هم که کلا حواله دادم...

زندگیم خالیه من تا امروز زندگی ه خالی نداشتم

باید پرش کنم...با چیزای خوب

احساس پوچی میکنم


هم خونه اعصابم رو بهم ریخته...چرا یه ادم درست و درمون به من نمی خوره


داستان های من در بوستون

همه هی میپرسن هیجان داری برای بوستون؟ 

من مثل همیشه ی زندگیم بی تفاوت ام به اتفاقاتی که داره میوفته

مثلا چه فرقی میکنه چه شهری هستی همه جا چیز های خاص خودش رو داره

یا هیجان داری برای مدرسه؟ حتی منی که از یادگیری و مطالب جدید علمی لذت میبرم و به قول بقیه خیلی هوش و استعداد دارم  هم هیچ علاقه ی به مدرسه ندارم. حالم هم بهم میخوره اصلا

اونایی که کشته مرده ی مدرسه ان اونایی هستن که توی پر قو بزرگ شدن و تا وقتی توی مدرسه بودن هیچ هیچ مسولیتی نداشتن توی زندگیشون.

برای هیجان زده کردن من باید یه سطحی از ارامش و امنیت بهم بدن ، اون وقت برای همه ۴ تا ملق میزنم

صاحب خونه قرار داد رو امضا کرد

الان رسما توی بوستون خونه دارم برای یک سال اینده

 و از کجا معلوم شاید برای چند سال توی همین خونه موندیم.


- اوضاع مالی  م به شدته به شدت خرابه.


آی ستاره آی ستاره بی تو شب نوری نداره، این ترانه تا همیشه تو رو یاد من میاره

۴ سال گذشت.

و هنوز انگار که توی همون یک روز دنیا وایستاده.

 انگار همین یک دقیقه  پیش بود که خبر دادن...

۴ ساله که من و مامان مردیم.

۴ ساله که بزرگترین  ارزومونه که خوابت رو ببینیم. 

من تمام شادی که توی وجودم بود رو باهات خاک کردم ؛ نه هیچ چیزی تکونم میده نه دلخوشی توی وجودم دارم.

نمی دونم مامان چطور طاقت میاره، من تنها به این فکر چنگ میزنم که تو به من باور داشتی ، به اینکه از پس خودم بر میام به اینکه ....

هرچی که میگفتی و ادعا میکردم، هستم، شدم، 

برای من که زندگی برام هیچ معنایی نداره این چهار سال مثل چهار ساعت گذشته ، روز هامو یه جوری بی تو، بی امید ، بی قلب،  گذروندم.

خیلی مسخره ست که دلتنگ نیستم! فقط درد دارم یه درد نا تموم توی تمام وجودم .