-
منی که هرگز ادامه نخواهد داشت
سهشنبه 22 تیر 1395 10:30
بعضی ادم ها یه تصمیماته برای زندگی شون و أینده شون میگیرن و تا ته ش پاش وایمیستن من إز اون ادم هام این منه امروز نتیجه ی تصمیماتی ه که ده سال پیش توی ١٦ سالگی گرفتم و راهی که تا اینجا اومدم نه تنها ساده نبوده بسیار هم سخت و دردناک بودن اما خوشبختانه امروز إز خودم و آدمی که هستم راضی ام و میدونم که ارزش تمام این سختی...
-
:/
پنجشنبه 17 تیر 1395 04:44
خب همش داره اتفاق های بد میوفته من...من نشستم و دارم نگاه میکنم ! نمی دونم چرا هر انتخابی که میکنم غلط از اب درمیاد اَه
-
badbakhty
جمعه 4 تیر 1395 09:41
when you are ho#rn$%y as fuck and all your co-workers are on your case but you can't do anything because they are your co-workers
-
این رو نوشتم برای روز هایی که خسته میشم از زندگیم
شنبه 29 خرداد 1395 23:58
-
ادم باید خیلی خیلی حواسش باشه چی ارزو میکنه
شنبه 29 خرداد 1395 23:45
- ادم باید خیلی حواسش باشه که به چه چیزایی فکر میکنه و چی ارزو میکنه! این چند سال هی فکر میکردم چه داستانی شده این دانشگاه رفتن من، وقتی از ایران در اومدم که دوباره از اول شروع کردم(تصمیم خودم بود این)، اینجا هم که بخاطر شدید شدن افسردگی و بهم زدن با اکس ام و کار زیاد بی خیال درس شده بودم و اهمیت نمیدادم، نه سر کلاس...
-
مثل من
دوشنبه 24 خرداد 1395 08:29
فردا ، بوستون، برای اولین بار... قدم گذاشتن توی دانشگاهی که از وقتی حافظه ام یاری میکنه ارزوش رو داشتم و همیشه میگفتم من میرم دانشگاه X و حالا دارم میرم همه چیز خیلی سخت داره پیش میره اما شاید این سختی قراره همه چیز رو با ارزش تر و پخته تر کنه مثل من که سختی ها ازم یه زن کامل و همه چیز تموم و قوی ساخته مثل من که ارزوی...
-
تو که نیستی زندگیمو زیر پای کی بریزم
شنبه 22 خرداد 1395 21:55
گفته بودم همه چیز تقصیر فلانی بود ، که از وقتی فلان کار رو کرد دیگه عاشق نشدم حقیقت اینه که شاید شاید ۵۰٪ این حس و حال من تقصیر اون بوده... بقیه اش؟ وقتی که اَش مرد یه تیکه از وجودم مرد...یکجا ، توی یک لحظه...از اون وقت تا حالا توی این ۴ سال ته خیلی حس ها رسیدم به یه خالیه دردناک. قبل رفتنش این جوری نبودم، با تموم سرد...