Shades of Grey

Shades of Grey

This is a modern fairy tale
Shades of Grey

Shades of Grey

This is a modern fairy tale

به تشخیص خودتون اعتماد کنید

بعضی ادم ها شعور خودشون رو توی همون برخورد اول ،همون صحبت اول ، همون جمله های اول نشون میدن

اگر برداشت کردید که طرف مشکل داره به خودتون اعتماد کنید و مطمئن باشید که طرف حتما حتما حتما بی شعوره.

همین .


بعدا نوشت : همین سیستم در مورد عقده داشتن هم صدق میکنه؛ خیلی خیلی خیلی عقده یی ها !

...قلب من همیشه زاری میکند...

Hüsran

Yine soluyor içimde bütün çiçekler,
Başka bir baharda gülümserler.
Yorgun kalbim, yorgun hayallerim,
Direniyorlar bana hâlâ yenilmedim.

Hep bir ümit yüreğimde,
Hep aynı cesaret,
İçimden bir ses der "sabret, sabret".
Onca düşün arasında,
Yıllar ardından geriye bana kalan?
Yine hüsran
Her daim feryat figan kalbim,
Zehir olur başka hayallere kalmaz ki mecalim.
Hüsran, feryat figan kalbim
Yenilmedim o zalim görmüyor ki Yarabbim.


Disappointment 

All flowers inside of me are fading one more time
The smiles in another spring
My exhausted heart, my exhausted dreams
Are still standing against me, I'm not defeated

A hope always in my heart
The same courage all the time
A voice inside me says "be patient, be patient"
Among all the dreams
Only the years left to me
Disappointment again
My heart cries out always
It would be a poison, I wouldn't find strenght to other dreams
Disappointment, my heart cries out
I'm not defeated, the cruel one doesn't see it dear God

Mustafa Ceceli

صبر همه چیز رو درست میکنه

-اگر صبر داشته باشید میاد روزی که میبینید دیگه طرف رو دوست ندارید.

یا متوجه میشید از اول دوستش نداشتید. عشق هم در کار نبوده.

اگر صبر داشته باشید میاد روزی که دلیل همه چیز براتون روشن میشه و جواب همه سوال هاتون رو میگیرید.

صبر که داشته باشید و به خودتون که باور داشته باشید همه چیز درست میشه.


-یه دسته ادم ها هستن که فکر میکنن درمان افسردگی مثل رژیم گرفتنه ؛ لازمه که قصد کنی و قوی باشی!

اما هستن ادم های  که به دلایل علمی اضافه وزن دارن که ربطی به پرخوری نداره یا بعضی ها احتمال چاقی شون بیشتر از بقیه ست! همون طور افسردگی هم ، هم ارثی هستش هم ژنتیکی، زندگی بعضی ادم ها هم سخت تر از بقیه است.

قبلا هم گفته بودم که هورمون های سراتونین و غیره توی بدن من ترشح نیمشه و این حرفا، تشخیص پزشکی خودم بود این؛

دکترم ازمایش ژنتیک ازم گرفت، این دفعه که رفتم جواب حاضر بود. و همون طور که حدس زدم مشکل فنی بوده.

توی تمام این ده سال بعضی قرص ها خیلی کم جواب میداد روم و بقیه هیچی... دلیلش هم یه ژن کمیابه (توضیحات علمی ش طولانیه) که با یه داروی ساده حل میشه !

داشتم به الهه فکر میکردم، به اینکه شاید اون هم مثل من... . دارو ها مثل اینکه بعد از ۸ هفته جواب میده...

روز شماری میکنیم.


یکی به من بگه کجای ایران یه ازمایش چند میلیونی رو مجانی روتون انجام میدن؟!

اونایی که میان خارج از کشور به خصوص امریکا و بعد همش غر میزنن و گریه و زاری  دارن و با همه چیز مشکل دارن، اینا بلد نیستن زندگی کنن،

کسی که از ایران بیرونشون نکرده بوده با تصمیم خودشون اومدن تازه کسی هم اینجا پاشون رو زنجیر نکرده ،برگردن برن ایران!

هرکسی نظر خودش رو داره و به خودش مربوطه ؛ اما لطفا اگر توی یک کشوری زندگی میکنید چرت و پرت نگین در موردش! من شخصا از همه چیزه ایران متنفر ام از فرهنگ ش تا خوده کوچه و خیابوناش ؛ اونجا هم نموندم و اینجا هم که هستم از همه چیزش راضی ام 

شاید ادم ها باید اول برن یاد بگیرن از زندگی شون چی میخوان و ظرفیت شون در چه حده بعد مهاجرت کنن!و جدی میگم اگر اینقدر به ایران وابسته اید مهاجرت نکنید.

ختم کلام اینکه قبل از مهاجرت سنگاتون رو با خودتون وابکنید.

It feels wierd

برای اولین بار بعد از هفت سال احساس دانش أمروز بودن دارم ! *

یه کم دیگه صبر میکردم با فارق التحصیلیم یکی میشد به جان خودم !


*- ٢٠٠ صفحه ریاضی رو توی ٦ ساعت برای امتحان خوندن

تقدیر بی تقصیر نیست...

این مدت( توی این یکی دو سال گذشته، بخصوص یک سال گذشته) خیلی از اطرافیانم ازدواج کردن

 با کسی که عاشقش بودن ، اینده شون رو ارزو هاشون رو دارن با هم میسازن

بعد من نه تنها کسی رو کنارم ندارم، هنوز  نشستم و دارم فکر میکنم که به عشق باور دارم یا نه... و وقتی میرسی اونجایی که باید بشینی و فکر کنی که به عشق باور داری یا نه ، یعنی نداری .

و خب کم هستن ادم هایی که به عشق باور ندارن؛ حالا من برم از کجا یکی  رو پیدا کنم و بپرسم ' هی شمایی که به عشق باور نداری، چطوری توی این دنیایی که اکثریت اعضاش به عشق باور دارن و خیلی از قوانین گفته و نا گفته ش بر حسب همین عشق بنا شده دووم اوردی؟ چطوری باید زندگی کرد اینجا؟'

اگر خیلی اتفاق ها نمی افتاد میتونستم صورتی ترین دختر دنیا باشم لابد،نه؟ نه...ربطی به راهی که اومدم نداره!

اینجایی از زندگی که وایستادم ،باور دارم که ادم ها با بعضی ویژگی ها و خصلت ها به دنیا میان توی خون و رگ و دی ان ای شون حک شده

و من حتی برای یک روز هم در تمام این ۲۵ سال به عشق باور نداشتم. شاید همین دلیل تنها بودنمه!

اسم ش شاید تقدیر باشه ...

همه ارزوم همینه که ببینمت دوباره

سه سال پیش وبلاگی که داشتم توی قسمت درباره من ش یه چیزی نوشته بودم

خودم نوشته بودم و به کلمه کلمه ش باور داشتم

"... من از تبار تافته های جدا بافته ام ..."

بعد اَش مُرد و مهفا برام نوشت " ...تبار تافته های جدا بافته را صبر جدا داده یی ایا ؟..."


سه سال گذشته

نه نوشته ی خودم رو پیدا میکنم نه نوشته ی مهفا رو ، فکر میکردم هر دوش رو توی فایل هام دارم

فقط همین دو جمله توی ذهنم حک شده


ای کاش پیدا میکردم نوشته هارو

:(

ای کاش این یکی بفهمه من چمه...

خسته شدم از این حال و احوال بهاری

یه روز عالی ام یه روز داغون

یه روز هم مثل امروز اصلا وجود ندارم!