Shades of Grey

Shades of Grey

This is a modern fairy tale
Shades of Grey

Shades of Grey

This is a modern fairy tale

گند زده به اعصابم و نفس م بالا نمیاد انقدر حرص دارم

ادم ها تا تنهای تنها نباشن تنهایی رو نمیفهمن

مثلا نشستی توی اتاقت و فکر میکنی خانواده ت نمیفهمن ت یا دوستت ندارن یه به درد نخور ن 

اما همون ادم ها وقتی مریض بشی بالا سرت ن

همون ادمی که نمی فهمتت داره خرج زندگیت رو میده

اگر یه روزی هر کسی به هر شکلی ازارت بده پناه میبری بهشون و یهو احساس نزدیکی میکنی.

وقتی که از اونا خسته یی میری پناه میبری به دوستات


تا همه ی اینا رو از دست ندادی ، تا لحظه به لحظه ت رو توی تنهایی محض نگذروندی نمی فهمی درد تنههایی یعنی چی

وقتی چهار ساعت تمام زل زدی به در و دیوار اتاقت و هی با لپ تالپت ور رفتی که وقت بگذره که یه جوری یادت بره هیچ کسی رو نداری که حتی یه اس ام اس حال و احوال بهش بدی...

که یکی فقط یه نفر توی کل دنیا برات مونده باشه که هیچی از زندگی و حال و روزت حالیش نشه که هر بار بهت زنگ بزنه فقط حالت رو بدتر کنه و گند بزنه به زندگی که به زور روز به روز میگذرونی.


تنهایی ه من چیز تغییر دادنی نیست...به اندازه ی تمام امید های دنیا هم تلاش کردم که تغییرش بدم و نشده ...نمی شه

این روزا اما زنگ ها و حرف ها مزخرفات اون کاسه ی صبرم رو لبریز کرده.


خیلی مسخره ست ، اون تنها کسیه که توی دنیا برام باقی مونده اما واقعا دیگه توان تحمل کردنش رو ندارم و تنها چیزی که میخوام اینه که بره و خوشبخت باشه و از زندگیم بره،،،بره و خلاص بشم از دردسر ها و مزخرفات ش، من که باشه و نباشه تنهای تنهام.


just leave me alone

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.